بورخس، زبان داستان نویسی را از نو ساخت و با این کار، راه را برای ظهور نسلی برجسته از نویسندگان اسپانیایی-آمریکایی باز کرد.
با تأثیری جادویی که در آثار مدرن بی همتا است.
نیلسن ها گله بان، درشکه چی، اسب دزد و گاهی قمارباز های قهاری بودند. به ناخن خشکی شهرت داشتند؛ فقط موقع عرق خوری و قماربازی بذل و بخشش شان گل می کرد. از کس و کارشان کسی خبر ندارد، حتی نمی دانیم از کجا آمده بودند. آن ها یک ارابه ی گاوکش و یک جفت ورزا داشتند. هیکلشان به یکّه بزن هایی که باعث شهرت کوستا براوا به هرزگی و بی قانونی شده بودند، شباهتی نداشت. این موضوع و چیزهای دیگری که اطلاع موثقی درباره شان نداریم، می تواند به ما کمک کند تا بفهمیم چقدر آن ها به هم نزدیک بودند. درگیر شدن با یکی از آن ها، مثل این بود که برای خودتان دو دشمن درست کرده باشید.
نیلسن ها از آن دست مردانی بودند که به دنبال لذات جسمانی هستند، اما ماجراهای عاشقانه ی آن ها، از هشتی ها و دالان های خانه های بدنام فراتر نمی رفت. بنابراین، وقتی کریستین، جولیانا بورگوس را به خانه اش برد تا با او زندگی کند، حرف و حدیث زیادی به راه انداخت. واقعیت این بود که کریستین با این کار برای خودش خدمتکاری پیدا کرد، اما این هم واقعیت داشت که کلی زلم زیمبو از سر تا پای آن زن آویزان می کرد و او را در مهمانی ها نمایش می داد همان مهمانی هایی که در خانه های توسری خورده ی اجاره ای برپا می شد و در آن ها بعضی از گام های تانگو (مثلا کوئباردو و کورته) ناشایست به حساب می آمد و ممنوع بود، و زوج ها هنوز طوری می رقصیدند که به اصطلاح «بینشان به اندازه ی کافی فاصله وجود داشته باشد». جولیانا چشم بادامی و سبزه بود؛ هر وقت کسی به او نگاه می کرد، لبخند می زد. در محله ای فقیرنشین که کار زیاد و بی توجهی باعث پیری زودرس زنان می شد، زن بدقیافه ای نبود.
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.