اشیاء و وقایعی که فضا را اشغال می کنند اما وقتی کسی می میرد به پایان می رسند، ممکن است ما را تعجب زده کند، و بااین حال با مرگ هر مرد یا زنی، یک چیز یا بی نهایت چیزها می میرد، مگر آن که خود جهان، همان طور که عرفا و حکمای الهی تصور کرده اند، دارای حافظه باشد. در طول زمان، یک روز بود که آخرین چشم هایی را که به مسیح نگریسته بود فروبست؛ نبرد «خنین» و عشق «هلن» با مرگ یک تن مرد. روزی که من بمیرم، چه چیزی با من می میرد؟ چه تصویر رقت انگیز یا زودگذری را دنیا از دست خواهد داد؟
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟
ضرباهنگ سریع، طرح داستانیِ یک وجهی، و وجود ایجاز از ویژگی های «داستان های کوتاه» هستند
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.
این کتاب از مجموعه "هزار توی بورخس" منتشر شده که شامل 36 داستان کوتاه از این نویسنده است.اولین کتابی بود که از بورخس میخوندم و اولین کلمه ای که در توصیف این کتاب و سبک نوشتن این نویسنده به ذهنم رسید "رئالیسم جادویی "بود و خب، حدسم هم اشتباه نبود !کتاب سوم و بخش انتهایی کتاب رو بیشتر دوست داشتم ،به ویژه داستان سنگ هایی که بچه میکردند
این کتاب مجموعه سه تا مجموعه داستان از بورخسه. باید بگم که داستانهای بورخس با داستانهای دیگران خیلی فرق میکنه. بعضی از داستانهای بورخس نصف صفحه هم نیست، بعضیهای دیگه نهایتا سه چهار صفحه. علاوه بر این، داستانهای بورخس محتوای خاص خودش رو داره. معمولا تخیلی و برگرفته از اساطیر و مفاهیم و مناسک دینیه. درسته که بورخس خیلی آدم معروفیه و بزرگ، ولی ممکنه داستانهاش همه پسند نباشه و چیزی از داستانهاش نفهمید. ترجمه این کتاب از آقای صالحی علامه است، که ترجمهای خوب و روون و ساده و در عین حال دوست داشتنیه.