کتاب راورندوم

Roverandom
کد کتاب : 1080
مترجم :
شابک : 978-600-462-278-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 104
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1998
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

برنده ی جایزه ی میثوپوییک سال 2000

معرفی کتاب راورندوم اثر جی آر آر تالکین

راورندوم، رمانی کوتاه نوشته ی جی. آر. آر. تالکین است که در سال 1998 به چاپ رسید. در سال 1925، پسری چهار ساله به نام مایکل تالکین، سگِ عروسکیِ خود را در ساحل گم کرد. پدرش، جی. آر. آر. تالکین، برای خوشحال کردن او، داستانی درباره ی سگی واقعی به نام راور نوشت که به شکلی جادویی به اسباب بازی تبدیل می شود و مجبور می گردد تا برای بازگشت به حالت عادی، جادوگری را پیدا کند که در حقش، بدی کرده بوده است. در این داستان شگفت انگیز، شخصیت های جذابی همچون جادوگر شنی، اژدهایی ترسناک، پادشاه دریا و مردی در ماه به چشم می خورند. رمان راورندوم، اثری فوق العاده جذاب و سرشار از شوخی های ظریف و بازی های کلامی است و بدون تردید، کودکان را عاشق و شیفته ی دنیاهای سحرانگیز جی. آر. آر. تالکین می کند.

کتاب راورندوم

جی آر آر تالکین
جان رونالد روئل تالکین، زاده ی ۳ ژانویه سال ۱۸۹۲ در بلوم فونتین، آفریقای جنوبی - درگذشته ی ۲ سپتامبر سال ۱۹۷۳ میلادی)، نویسنده و زبان شناس بریتانیایی است که کتاب های هابیت و ارباب حلقه ها، از آثار اوست.او از سال ۱۹۲۵ تا ۱۹۵۹، استاد زبان شناسی تاریخی در دانشگاه آکسفورد بود.تالکین علاوه بر کتاب های یاد شده که معروف تر و شناخته شده تر هستند، آثار داستانی دیگری به نام های سیلماریلیون، ماجراهای تام بامبادیل، می رود راه پیوسته تا آن سو و فرزندان هورین دارد که عمدتا پس از مرگش منتشر شدند و در مورد م...
نکوداشت های کتاب راورندوم
This utterly charming tale will please readers of all ages.
این داستان بسیار جذاب، مخاطبین با همه ی سنین را راضی خواهد کرد.
School Library Journal School Library Journal

Tolkien fans will appreciate this opportunity for examining this fantasy work.
طرفداران تالکین، این فرصت برای مطالعه ی این اثر فانتزی را غنیمت خواهند شمرد.
Horn

It would leap to life when read aloud to a child.
زمانی که این داستان، بلند برای کودکی خوانده شود، جان خواهد یافت.
Independent Independent

قسمت هایی از کتاب راورندوم (لذت متن)
راور اصلا نمی دانست که مسیر ماه به کجا می رسد، و حالا خیلی بیشتر از آن ترسیده و هیجان زده بود که این را بپرسد، علاوه بر این، تازه داشت به اتفاقات خارق العاده ای که اطرافش می افتاد، عادت می کرد.

من کاری جز فرار از دورانی که یک سگ بودم، نکردم و به فرار و اینور و آنور رفتن ادامه دادم تا این که در صبحی قشنگ، صبحی خیلی قشنگ که نور خورشید را روی چشمانم حس می کردم، به خاطر تعقیب کردن یک پروانه از لبه ی دنیا به پایین پرت شدم.