کاوشی گرانبها و تکان دهنده درباره ی سوال های اساسی هستی انسان.
باشکوه ترین رمانی که تا به حال نوشته شده است.
داستایفسکی تنها روانشناسی است که از او چیزهایی یاد گرفتم.
خداوند، فرصت بسیار اندکی به ما داده، فقط بیست و چهار ساعت در روز، طوری که آدم حتی وقت ندارد خواب سیری بکند، چه برسد به این که از گناهانش توبه کند.
هر قدر احمقانه تر، به واقعیت نزدیک تر. هر قدر احمقانه تر، روشن تر. حماقت، مختصر و بی پیرایه است، اما هوشمندی وول می خورد و خود را پنهان می کند. هوشمندی، بی سر و پا است اما حماقت، صادق و سرراست است.
پدران و استادان، از خود می پرسم جهنم چیست؟ به نظر من، جهنم، رنج ناتوانی از عشق ورزیدن است.
«داستایفسکی» چه حقایقی را در مورد انسان ها آشکار کرد و چگونه به مسیر ادبیات، شکل و جهت داد؟
این مقایسه، با توجه به تعداد ترجمهها، سبب آشنایی بیشتر و بهتر با این شاهکار تاریخ ادبیات شده و در انتخاب ترجمهای که بیشتر میپسندید، کمکحالتان است.
در این مطلب قصد داریم به تعدادی از کتاب های کلاسیک کوتاه بپردازیم که انتخاب هایی عالی برای ورود به جهان آثار کلاسیک به شمار می آیند.
در این مقاله قصد داریم به حقایقی مهم، جالب توجه و کوتاه درباره ی زندگی فئودور داستایفسکی بپردازیم.
نویسندگان پرتعدادی در «ادبیات روسیه» ظهور کرده اند که ایده های ژرف، آثار ادبی و توانایی آن ها در داستان سرایی در طول زمان طنین انداز بوده است.
مطالعه ی فلسفه به منظور درک چگونگی تکامل ذهن و اندیشه ی بشر در طول زمان، اهمیت بسیاری دارد
«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.
«شبهای روشن» نیز مانند همهی شاهکارهای داستایفسکی، از منظری انسانی و روانشناسانه پرداخت شده است.
داستان های او، یکی از اصلی ترین پایه های ادبیات روسیه را تشکیل می دهند.
وقتی که آثار کلاسیک را مطالعه می کنید، در واقع در حال خواندن کتاب هایی هستید که نقشی اساسی در شکل گیری چگونگی نوشتن و خواندن ما در عصر حاضر داشته اند
اولا اینکه من این کتاب رو با ترجمه آقای رستگار خواندم که به نظرم ترجمه بسیار خوبیه. اما به تازگی نشر ثالث خبر داده این کتاب قراره برای اولین بار از زبان مبدا(روسی) توسط خانم میترا نظریان و در زمستان منتشر بشه.
خب منتظر ثانیا هستیم
یکی از فانتزیهای ما اینه که ببینیم یه روزی نشر چشمه برادران کارامازوف رو با ترجمه سروش حبیبی منتشر کنه
ترجمه میترا نظریان از روسی نشر ثالث به زودی
من به تازگی کتابهای جنگ و صلح و خانه قانون زده رو از نشر نگاه خریدم ، کیفیت کاغذهای نشر نگاه خیلی پایینه و کلمات صفحه بعد از زیر صفحه قبلی کاملا پیداست و با اونها تداخل میشه و در برخی صفحات ، کاغذها پارگی جزئی داشتند
سلام دوستان، ترجمه جناب مشفق همدانی چطوره؟
نشر نگاه فعلا بهترین ترجمه رو داره
نشر نگاه گرچه ترجمه خوبی ارائه داده، اما برخلاف نکته گفته شده قابدار نیست. کیفیت کاغذ هم واقعا بده. کاهی به شدت نازک !
به نویسندهها چندان اعتمادی نیست چون اکثرن یا روان پریش بودن ویا ازافسردگی مزمن رنج میبردن ویا خودکشی میکردن ویا مثل آندره ژید واسکاروایلدو...انحرافات جنسی داشتند! اینجاست که هنر و خلاقیت هیچ ربطی به شاخصههای خلقی نویسنده ؛شاعر؛بازیگر؛نقاش و هرسلبریتی در جهان ندارد ونخواهد داشت ! قسمت جالبش اینه که بزرگترین هنرمندان دنیا زیر یوغ -خلقهای وحشتناک روحی _ زندگی میکردن ! کافکا-تولستوی -داستایفسکی -ویرجینیاوولف -همینگوی- پیکاسو- ونگوگ- رابین ویلیامز-نیکولاتسلا.و.بیشماری دیگر ! خنده داراست که زندگی را داخل کلمات اینها پیدا کرد
باشه استاد کل دنیا روان پریش و ناقص العقلن فقط منو شما خوبیم، این چه استدلال کودکانهای بود که میگید زندگی رو از بین کلمات اینها نمیشه پیدا کرد ؟ پس کجا میخواید پیدا کنید ؟ درون خودتون ؟ اون درون وقتی خالی باشه چیزی رو که پیدا نمیکنید تازه گمراهتر هم میشید، از بیرون ؟ بیرون از همه جا تهی تره، در کل تاریخ اگر هر زمانی انسانی خودش رو از منجلاب پوچی و بیهودگی نجات داده باشه مطمئن باشید ادبیات نقشی توی اون موقعیت داشته. ضمنا تمام نویسنده هایی که نام بردید روان نژند نبودند بلکه فقط رنج میبردن و از رنگ مینوشتن، چیزی که ماهم درگیرشیم
کامنت کاربر هوشنگ سراسر خنده داره ولی آخرین خط اش نکته ای مهم داره که شاید خودش هم متوجه اش نباشه؛ بله نمیتوان در بین کلمات نویسندگان و آثار نقاشان و فیلمهای کارگردانان و موسیقیهای با عظمت کلاسیک و مدرن، دنبال زندگی گشت. زندگی بسیار فراتر از هنر است. زندگی حاصل برهم کنش سوژه(فرد) و جهان پیرامونش است، حال اینکه چگونه داستایوفسکی قرن ۱۹ روسیِ تزاری و یا میکل آنژِ قرن ۱۵ فلورانسی در ابتدای رنسانس میخواهد ما را در قرن ۲۱ وسط خاور میانه و وسط ایران، نحوهی زیست بیاموزند خود نکته ایست که خیلی از عزیزان تازه با هنر آشنا شده بهش باور دارن و معتقدن میتوان کل معنای زندگی را در هنر جست و جو کرد! اون دوست عزیز مون هم که صحبت از سراسر تاریخ میکنه هم مطمئنن حتی تاریخ معاصر هم بلد نیست که اینچنین "تز" صادر میکنن.
نشر نگاه رو زدید قابدار ولی قاب نداشت که 🚶♂️
من این کتاب رو از انتشارات نگاه، ترجمه اصغر رستگار خوندم. باید بگم ترجمه واقعا فوقالعاده بود و شاید بتونم بگم حتی یک جمله از کتاب ترجمه نامفهوم نداشت. ابتدای کتاب اسامی همه شخصیتها و نسبت هاشون نوشته شده بود (برای همین مشکلی از نظر فراموش کردن اسمها به وجود نمیومد). پاورقیها کامل بود و انتهای هر فصل هم توضیحات راجع به بعضی از رفرنسها داده شده بود. کلا پیشنهاد میکنم اگر خواستید این کتاب رو بخونید حتما با این ترجمه بخونید. 👌🏻
ترجمه چه کسی هم قراره بیاد بیرون، آتش برآب😳😂👇👇
دوستان من این کتاب رو با ترجمه آقای رستگار خواندم که راضی بودم در کل از این ترجمه. اما به پیج اینستاگرام آقای حمیدرضا آتش برآب پیامی فرستادم به این صورت که آیا قرار است این کتاب توسط آقای آتش برآب ترجمه بشود یا خیر. و آقای آتش برآب پاسخ دادند حتما این کتاب را ترجمه خواهند کرد. تصمیم با خودتان است که این شاهکار داستایفسکی را با این ترجمههای موجود از زبان غیر مستقیم (ولی خوب مانند ترجمه آقای علیقلیان ، ترجمه آقای رستگار ، ترجمه آقای حسینی و...) مطالعه کنید یا منتظر ترجمه مستقیم از روسی بمانید.
ترجمه صالح حسینی به دل نمیشینه. اشکالاتش زیاده
مگه ما عمر نوح داریم که منتظر ترجمه از روسی بمانیم ترجمه رستگار و شهدی روان و خوشخوانه ترجمه حسینی و علیقلیان هم متین و قابل اعتماد بخوانیم و بیاموزیم و لذت ببریم
قابل توجه دوستان کتابخوان : ترجمههای جناب پرویز شهدی خوب و روان است . ایشان مترجم بسیار خوبی هستند . بنده بسیاری از کتابهای ترجمه شده توسط این مترجم را خواندم انصافا" بی عیب و نقص هستند .
موافقم. این کتابو با ترجمه شهدی ترجیح میدم
ترجمه ارا جواهری چطوره؟!
مترجمی توانمند و دقیق هستند
افتضاحتر از افتضاح
داستایفسکی در این کتاب آخرین وصایای خودش رو برای خوانندگانش ارائه میده «این آخرین وصیت من به شماست : در میان غم و اندوه هایتان به دنبال شادی باشید » نگارش چکیده ای از اندیشههای فلاسفه بزرگ در یک جمله کار هیچ نویسنده ای نیست به جز حضرت داستایفسکی
اونوقت یعنی چی این جمله؟ احتمالا در یکی از حملات غش و رعشه خودش این رو گفته . خیلی فرازمینی و گیج کننده است. خوب فکر کن... عجیبه!
یعنی در نومیدی بسی امید است.
کاربر جون میتونی نخونی اگر فکر میکنی داستایفسکی غش و رعشه میرفته. فعلا شما تالستویدوستها باید اینو بدونید که تالستوی جان بشدت به داستایفسکی حسادت میورزیده و بخاطر همین میکوبیدش. انشالله نامهای که تالستوی در اون افشاگری کرده رو سبحان اسماعیلی سیگارودی ترجمه میکنه و میخونی و میفهمی کُت تن کیه
نهنگ جان یه سوال ساده کردم، عزیز دل چرا برآشفتی؟ خب داستایفسکی بیماری صرع داشته و سال به سال بر وخامت بیماریش افزوده میشده. ادعای مکاشفه و کشف و شهود داشته. اینها از اثرات بیماری صرع در مراحل پیشرفته است. نمیخواستم ناراحتت کنم برادر بگذر ...
خطاب به کاربر سایت : من منظور شما از تمسخر داستایفسکی رو متوجه نشدم ! مقصود ایشان خیلی واضح است ، انسان در بدو تولد با گریه و زاری متولد میشود ، بزرگ و بزرگتر که شد ، مشکلات و غمها بر او مستولی گشته ، گاهی احساس تنهایی گاهی افسردگی و گاهی از اینکه فکر میکند از کجا آمده ؟ برای چه و به چه هدفی آمده ؟ و به کجا میرود ؟ ، اندوهگین میگردد . طبق گفتمانهای فلاسفه بزرگ ،در برایند غم و شادی در انسان، با اختلاف بالایی غم بر شادی چیره است . لذا داستایفسکی دوست ندارد بشر همینگونه بماند ! توصیه میکند به طور به خصوص و مستقل به دنبال شادی نگردید ، بلکه شادیهای کوچک را از میان اندوهها برگزینید
منبع این که میگید ادعای مکاشفه و کشف و شهود داشته رو میشه بفرمایید؟
نهنگ گرامی : ابتدائاً عذر میخوام که پاسخ کاربرسایت رو با پاسخ شما اشتباه گرفتم. در مورد جمله داستایفسکی علت سخن طنز آلود من این بود که ایشان چشم بسته غیب فرموده . آخر از زمان انباذقلس و فیثاغورس همه میدونستند که عمر انسان مسیری سراسر رنجه، همراه با لحظات کوتاه لذت _. در مورد سوال کاربرسایت : سیر داستان نویسی داستایفسکی نشان از شدت گرفتن بیماری او داره در برادران کارامازوف به اوج پریشان گویی و خود پیامبر انگاری او میرسیم. فلسفه بافیهای بی ربط و دینگرائی افراطی و حتی بیمارگونه . تو گویی از عالم مأورا مکاشفاتی کرده و به شهودی رسیده . شاید هم بواقع چیزهایی حس میکرده که براش باور پذیر بوده. بی دلیل نیست که شخصیتی مثل فروید شیفته او و بالاخص این آخرین کتاب او شده . او بوضوح رهایی و رستگاری انسان رو باور به مسیح البته از نوع دیدگاه مذهب ارتدوکس روسی میدونه . هر نوع تجدد طلبی و ترقی خواهی یا تحول طلبی اجتماعی رو بدعت و دور شدن از انسان مورد قبول خودش یعنی انسان باورمند به آرمانهای روسیه کهن و آیین پاک مسحیت ارتدکس میانگاره. دوستان در مورد بیماری صرع چند تا مقاله یا اگر تونستید کتاب بخونید. خیلی بیماری جالب توجه ای . یک نوع ارتباط لحظه ای نابهنجار نورونهای مغزه . مثل رعد و برق میمونه ولی در مغز انسان. خیلی افراد خارق العاده ای مبتلا به این بیماری بودن. در لحظه شروع حمله صرع فرد مصروع بوی خاصی رو حس میکنه که این بو از غدد درون ریز بدن خودش ترشح شده. زمان براش بسیار طولانی به نظر میاد مثلا به عقربه ثانیه شمار ساعت نگاه میکنه و زمان حرکت عقربه برای او به اندازه دقیقه ای به نظر میرسه . حالت سرخوشی ناب هم داره حس آگاه شدن یا رهاشدگی همچنین حالات عذاب آور هم داره. لیست افراد مشهور و نابغه که این بیماری رو داشتن بسیار زیاده. یکیشون خیلی معروفه ولی من جرئت نام بردن ازش رو ندارم.
سپاسگزارم از شما. داستایفسکی ایدئولوژی و نظریه جدیدی مطرح نکرده ، در واقع هر آنچه از گذشتگان بوده رو در قالب جملههای کوتاه به مخاطب ارائه کرده . این موضوع رو هم باید مد نظر داشت ، داستایفسکی به دلیل اینکه یک نویسنده پر مخاطب بوده و هست ، عامه مردم اولین و آخرین سخنان فلسفی عمرشون رو از او به یادگار دارند
نصیحتهای زوسیما بسیار کشدار و حوصله سر بر بود .در کل کتاب خوبه اما مشخصا اضافات داره و آنهم بدلیل عدم باز نویسی توسط نویسندس داستایوفسکی اکثرا نمیرسید بازنویسی کنه. به اون دوستانی که میگن کتاب پر از گفتگو و حرف و اینهاست باید بگم که رمان روسی نخونید رمان روسی زیباییش در گفتگوهای بلند فلسفی و ادبی است رمان فرانسوی که پر از توصیفات از محیط و مکانها با جزئیات هست هرکدوم یه سبکی داره
ترجمه مرحوم اصغر رستگار خیلی روان و کم نقص بود
بله درجه یکه. مخصوصا به جهت اینکه مرحوم رستگار با متون دینی عهد عتیق و جدید آشنا بودن و تسلط خیلی کاملی به این موضوع داشتن. ترجمه از روسی این اثر با توجه به اینکه چاپ اول خواهد بود توی این برهه زمانی قیمت فوق العاده بالایی خواهد خورد. مگر اینکه بعد از انتشار ترجمهی روسی یک مقایسه با ترجمههای موجود انجام بشه که مخاطب متوجه بشه اگر ترجمه به صورت خیلی جدی تفاوت نداره بجای اینکه روسی رو با قیمت فوق بالایی بخره بیاد همین ترجمههای موجود که مترجمان خوبی هم برگردان کردن رو تهیه کنن و بخونن. مهم خوندن کتابه که نه چیزی ازش کم شده و نه اضاف شاید تفاوت در نوع ترجمه و نسخهای که از روش ترجمه کردن فرق بکنه. که خب مترجمان انگلیسی هم این کتاب رو از روسی ترجمه کردن و این مترجمان ایرانی هم از انگلیسی ترجمه کردن. بالاخره آنها هم به ترجمه اثر به انگلیسی وفادارانه عمل کردن
ترجمه پرویز شهدی چطوره دوستان ؟
من خوندم و راضی هستم
ای کاش جناب آتش برآب این کتاب رو ترجمه کنند
اونوقت باید دوره ۴جلدی بخری با قیمت ۳ میلیون
به تقریب زمانی حدود ۳۵سال پیش دانشجو بودم و پاره ای از برادران کارامازوف را خواندم . چیزی حدود صد و چند صفحه آغازین ،که بیشتر برایم کشش نداشت .خسته شدم و کتاب را بستم .در طول این سالیان تاب آوردن در برابر هجوم نقدها و هورا کشیدنها آدمی را قلقلک میداد که یک بار دیگر آن را با نگاه امروزین خود و زیر نفوذ تبلیغات وسیع بخوانم ،شاید که تجدید نظری رخ دهد اما این بار هم در همان ۱۰۰صفحه اول باز ماندم .خب داستان در ابتدای آن از این قرار است ،فرزندان یک پیر مرد روانی همراه با عموزاده خود نزد یک رهبان گرد آمده اند و حرفهایی پراکنده که بوی فلسفی میدهد و در عین حال گنگ و بی ربط است ،می گویند و خواننده درد این جمع و هدف از گرد همایی را نمیفهمد و پس از آن در بخش بعدی بحث پرت و پلای ایوان را با چند کشیش در باب حکومت کلیسا و یا حضور ملکوت آسمانها در کلیسا میخوانیم ( راستی ملکوت آسمان در کلیسا دیگر چه صیغهای است؟) دیالوگها بیشتر به مقاله ای فلسفی است که تکه تکه شده و در زبان شخصیتها جا سازی شده است و این سیل تعقیدها و ابهامها ادامه مییابد و نتیجه آن که از یک روایت داستانگو دور میشویم و به بحثهای مذهبی، جامعه شناسی میرسیم . رمانی که نتواند در ۱۰۰صفحه اول قلاب خود را برای جذب خواننده نیندازد نمیتواند چنین مهم انگاشته شود.
کاملن موافقم. ۹۰ درصد دوستان فقط بخاطر اینکه نویسندهی کتاب داستایوفسکیه اینقد ازش تعریف و تمجید میکنن وگرنه برادران کارامازوف بهترین اثر داستایوفسکی نیست. پیشنهاد میکنم جنایت و مکافات رو مطالعه کنید.
عزیز جان ، با احترام به شما ، انگار کلا علاقه ای به کتاب خواندن ندارید .شروع رمانی مثل برادران کارامازوف که خیلی جذابتر و خوشخوانتر از کتابی مثل ابله یا مزاح بی پایان است ! اگر دکتر فاستوس یا کتابهای گونتر گراس رو میخواندید در چند صفحه ابتدایی استوپ میکردید و به صد صفحه هم نمیرسیدید. خلاصه ، قضاوت کل کتاب ۱۱۰۰ صفحه ای بخاطر ۱۰۰ صفحه ، نقد کتاب نیست بیشتر مضحکه ست
دقیقا من هم همین برداشت روداشتم وهمین هفته پیش درجلسه نقد این رمان من هم به این نکات اشاره کردم نمیدانید با چه هجمه هایی روبرو شدم که ناگفته نماند جانبداری رهبر جلسه به نظرم بیشتر زمینه ساز هواداری کورکورانه افراد شد
دوست عزیز با کمال احترام، لیاقت شما رمانهای کالین هوور و اراجیفات نشر مجازی هست، نه شاهکاری مثل این کتاب. دلیل اینکه کتاب پر از نظرات دینی و فلسفیه اینه که این کتاب دقیقا دو سال قبل از مرگ نویسنده نوشته میشه و سرآمد کل زندگی داستایفسکی به حساب میاد. چیزی که توی این داستان میتونه خواننده رو جذب کنه سیر داستانی نیست، بلکه شخصیت سه برادر(بجز اسمردیاکوف) هست که توی طول داستان باهاشون آشنا میشیم و به نظر بنده بی نهایت جذابه. البته دلیل اینکه شما خوشتون نیومده میتونه این هم باشه که آشنا نبودید با آثار داستایفسکی. من هم اولین کتابی که از ایشون شروع کردم برادران کارامازوف بود و اون موقع اصلا نپسندیدم. اما حالا بعد از خوندن تقریبا تمام آثارش خیلی لذت میبرم از خوندن ابن کتاب
جناب جعفر پور حرف دل ما را نوشتید . من به عکس شما اواخر دهه هشتاد رمان را کامل خواندم( ترجمه صالح حسینی) و همین احساس شما را نسبت به کتاب داشتم . به نظر میرسد بیماری داستایفسکی (صرع و مالیخولیا) از کیفیت داستان پردازی او در اواخر عمر کاسته و بر حجم فلسفه بافی و مذهب گرایی او افزوده است . بی تردید شاهکار ماندگار او جنایت و مکافات است که هرگز قادر به تکرار آن نشد .در جنایت و مکافات همه المانها به اندازه و در جای خود است و همین کتاب هم برای اثبات بزرگی داستایفسکی کافیست .
دوست عزیز احتمالا شما دنبال داستان هستید. در رمانهای برجسته، داستان در مرحله دوم و حتی سوم قرار دارد. لایهی اول یک رمان معتبر ادبیات آنست. انتخاب واژهها و چیدمان آنها و شیوایی کلام. مرحله دوم اندیشه نهفته در رمان است که خیلی مهم است و شما آنرا حرفهای پراکنده با بوی فلسفه خواندهاید در حالیکه عین فلسفه و اندیشه است. داستانِ رمان در مرحله آخر قرار دارد و در واقع محملیست که ادبیات و اندیشه بر آن سوار میشوند و میتواند به اشکال مختلف بیان شود. بردوام باشید
از نشر ناهید بخرید و بخونید ، هم مترجمش ادبیتر و کلاسیکتر ترجمه کرده ، هم قیمتش مناسب تره ، هم به مخاطبانش احترام قائله و از کاغذ اعلا و سفید استفاده کرده برخلاف بقیه نشرها که کاغذ باطله رو به اسم بالکی به مردم میفروشن
کاغذ باطله چیه دیگه ! کاغذ بالکی اولا برای طبیعت ضررش کمتره دوما سبک تره اتفاقا چاپش هم گرونتر از کاغذ سفیده طولانی مدت کمتر خسته میکنه و ... اگه هم میگی اشتباهه برو انتشاراتیهای خارج از کشورو ببین همشون کاغذ بالک استفاده میکنن
آقا ما این کاغذ بالکی رو نخوایم باید کی رو ببینیم.
جناب فرهنگیان، کاغذ بالک و کاغذ باطله فرقهای اساسی باهم دارند . اکثر انتشارات باطله را بجای بالک به مردم میفروشد . و اما معایب این نوع کاغذها : حجم کتابخانه دوبرابر میشود به دلیل ضخامت بیشتر نسبت به کاغذ تحریر ، دوامشان نسبت به کاغذ تحریر بسیار کمتر است ، چاپ بر روی آنها اغلب خوب نمیافتد مثل کتابهای نشر ثالث. در باقی کشورها به دلیل حمایت از مصرف کننده ، این نوع کاغذهای ارزان قیمت در اختیار مردم قرار میگیرد و در عوض قیمت مناسبی دارند و میتونید فرق قیمت با ایران رو در سایتی مثل آمازون ببینید ، ولی در ایران یک کتاب هزار صفحه ای با کاغذ باطله، یک میلیون قیمت خورده